نویسنده: مرتضی حسینی دهکردی
تا اوایل سلطنت رضاشاه پهلوی، آرامگاهی برای حکیم ابوالقاسم فردوسی وجود نداشت و کمترکسی از محل دفن این سخنور بزرگ آگاه بود. این درحالی بود که اثر جاودانۀ فردوسی، شاهنامه، برترین سند ملیت ایرانیان، شناسنامۀ واقعی فرهنگ و تمدن گذشتۀ ما و مؤثرترین عامل همبستگی و پیوستگی بین اقوامی است که در این سرزمین به سرمی- برند.
چنان که مشهور است، بعد از درگذشت فردوسی، تاریک اندیشان متعصب و کوردل به دلیل شیعه بودن فردوسی، اجازۀ دفن او در گورستان عمومی توس را ندادند و ناچار، او را در باغ شخصی فردوسی به خاک سپردند (۱).
در طول هزارسالی که از مرگ این نابغۀ بزرگ می گذرد، به همت امرای ادب پرور و مردم ایران دوست، بارها و بارها آرامگاهی برای این شاعر بزرگ ساخته شد، ولی هر بار افراد متعصب مذهبی و یا مهاجمان نابخرد و خارجی مانند عبیدالله خان ازبک، آن را ویران کردند.
بنا به روایت مندرج در مقدمۀ شاهنامه بایسنقری، نخستین آرامگاه بر مرقد فردوسی را “ارسلان جاذب” که بین سال های ۳۸۹ تا ۴۱۹ قمری والی توس بود، ساخت (۲).
فردوسی به ارسلان جاذب علاقۀ فراوان داشت و در دیباچۀ شاهنامه از وی به عنوان “دلاور سپهدار توس” یادکرده، او را به جود و سخا ستوده است:
و دیگر دلاور سپهدار توس که در جنگ بر شیر دارد فسوس
ببخشد درم هر چه باید ز دهر همه آفرین جوید از دهر بهر
به یزدان بود خلق را رهنمای سر شاه خواهد که باشد به جای
در سال ۵۱۰ هجری قمری، یعنی حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ فردوسی، وقتی که نظامی عروضی، نویسنده و شاعر نامدار قرن ششم هجری به توس سفر کرد، به زیارت مدفن فردوسی شتافت و از آرامگاهی که ارسلان جاذب ساخته بود، بازدیدکرد.
از آن پس، آرامگاه این سخنور بزرگ، بارها به ویرانی کشیده شد، اما هربار پس از چندی به همت ادب دوستان، بنای جدیدی بر تربت او بناشد.
در سال ۱۸۲۱ میلادی یک فرد انگلیسی به نام M. Freezer، از کارکنان کمپانی هند شرقی، در سفر خود به خراسان از مدفن فردوسی که گنبد کوچکی مزین به کاشیکاری بر آن ساخته شده بود، بازدیدکرد(۳).
در سال ۱۸۷۵ میلادی وقتی لرد کرزن، سیاستمدار مشهور انگلیسی، از مزار فردوسی دیدن کرد، آن را به همان ترتیبی که آقای فریزر نوشته بود، دید و در خاطرات خود از آن یادکرد. متأسفانه بعدها همان گنبد کوچک نیز هم از بین رفت و مزار شاعر در میان کشتزارهای گندم ناپدیدشد.
در سال ۱۳۰۴ قمری، حدود ۱۲۶۴ خورشیدی، به دستور ناصرالدین شاه قاجار که از شاهان ادب دوست به شمار می آمد، میرزا عبدالوهاب شیرازی، مشهور به آصف الدوله، والی خراسان، بر آن شد تا آرامگاهی بر تربت فردوسی بناکند. او به راهنمایی چند فرانسوی به توس رفت و پس از جستجوی بسیار، با توجه به شواهد و قرائن و علائم، محل دفن استاد توس را یافته، به طور موقت دو اتاق بر روی آن ساخت تا بعدأ فرصت کرده، بنای مناسبی بر آن تربت بسازد. متأسفانه چنین فرصتی پیدانشد و به تدریج آن اتاق ها نیز ویران گشت.
در اواخر جنگ جهانی اول که کشور ایران به علت اشغال توسط ارتش های بیگانه و هرج و مرج ناشی از ضعف دولت های مرکزی، گرانی بی حد و فقر بسیار، در منتهای آشفتگی به سرمی برد، به تدریج، احساسات وطن خواهی و ملی گرایی، جامعه را فراگرفت. مطبوعات، هر روز مطالب گوناگونی دربارۀ وطن و تاریخ پرشکوه آن می نوشتند و شعرا اشعار و قصاید مؤثر و تهییج کننده در وصف ایران و گذشتۀ باافتخار آن منتشرمی کردند و در هر مجلسی و محفلی سخن از ایران، ترقی و تعالی وطن و شکوه گذشته در میان بود. از آن جمله، محمدتقی ملک الشعرای بهار که مجلۀ “نوبهار” را در مشهد منتشرمی کرد، مقالات پرشور و تأثیرگزاری نوشت و برای نخستین بار پیشنهادکرد تا آرامگاه باشکوهی بر مزار فردوسی، برترین شاعر ملی و حماسه سرای ایران برپاگردد. این پیشنهاد درست به تدریج، کل جامعۀ ایران را فراگرفت و فکر ضرورت ایجاد آرامگاه فردوسی در مجامع روشنفکری ایران جان گرفت، تا حدی که اغلب مردم ایران به این باوررسیدند که هزینۀ احداث چنین بنایی باید به وسیلۀ مردم پرداخت شود.
در سال ۱۳۰۵ خورشیدی، ارباب کیخسرو شاهرخ (۴)، نمایندۀ زرتشتیان ایران در مجلس شورای ملی از طرف انجمن آثار ملی که به تازگی در تهران تشکیل شده بود، مأموریت یافت تا همراه هیأتی به توس عزیمت کرده، با توجه به شواهد تاریخی و ضمن گفتگو با افراد سالخورده ای که هنوز بنای آصف الدولۀ شیرازی را به یادداشتند، محل دقیق مدفن فردوسی را پیداکند.
این هیأت، پس از جستجوی فراوان، در حدود ۲۵ کیلومتری مشهد، در توس، محل گور شاعر را که تختگاهی به طول ۶ و عرض ۵ متر بود، در باغی متعلق به حاج میرزامحمدعلی، قائم مقام تولیت امام رضا، پیداکردند. حاج میرزامحمدعلی باغ خود را که حدود ۲۳هزارمترمربع بود به رضاشاه تقدیم کرد و شاه نیز آنرا به انجمن آثار ملی بخشید. حاج حسین آقاملک (۵)، ثروتمند مشهور و مالک بزرگی که همواره در کارهای خیر کوتاهی نمی کرد نیز، ۷۰۰۰ مترمربع اراضی خود در اطراف باغ مزبور را به انجمن تقدیم کرد و به این ترتیب، مجموع اراضی اطراف قبر فردوسی به ۳۰ هزار مترمربع رسید.
در آن زمان، احساسات ملی گرایی و شور وطن دوستی در ایران به منتهای درجه رسیده، در هر محفل و مجلس، شکوه و عظمت ایران باستان و دریغ و افسوس بر گذشته، تم اصلی تفکر را تشکیل می داد. مردم، بیصبرانه منتظر آغاز کارهای ساختمانی آرامگاه فردوسی بودند.
از آنجا که ارادۀ غالب جامعه بر آن قرارداشت که کلیۀ هزینه های مربوط به انجام این امر ملی باید به وسیلۀ مردم پرداخت گردد، لذا انجمن آثار ملی تعداد ۱۶۰ هزار برگ ده ریالی به صورت بلیت بخت آزمایی به وسیلۀ بانک ملی ایران منتشرکردکه خرید آنها با استقبال مردم رو به رو شد. مهمترین رقم کمک مالی که به انجمن آثار ملی پرداخت شد، عواید حاصله از کنسرت های خاطره انگیز قمرالملوک وزیری بود که حکایت آن از این قراراست:
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی که سرلشکر امان الله میرزا جهانبانی (۶) (سپهبد آینده) از امرای برجستۀ ارتش که فرماندهی سپاه شرق ایران به مرکزیت مشهد را عهده دار بود و در نهایت قدرت و کفایت، نظم و آرامش کم نظیری در بخش های بزرگی از ایران برقرارکرده بود، برآن شد که برای کمک به ساختمان آرامگاه فردوسی، از قمرالملوک وزیری، دعوت کند تا چند کنسرت بزرگ در مشهد برگزارنماید. قمرالملوک، خوانندۀ بزرگ، در آن سال ها در اوج شهرت و افتخار و موفقیت به سرمی برد. قمر درنهایت خوشحالی، دعوت امان الله میرزا را پذیرفت و با وجود دوری و بدی راه ها و مخاطرات سفر در آن ایام، به همراه اعضای ارکستر خود به سرپرستی استاد مرتضی نی داوود (۷) به مشهد رفت و در میان استقبال بی نظیر مردم هنردوست مشهد، چهار شب کنسرت در محل سالن شیر و خورشید سرخ برگزارنمود.
در نخستین شب، سرلشکر جهانبانی در میان بهت و حیرت همگان به روی صحنه رفت و دربرابر شگفتی صدها تماشاچی، درنهایت احترام و فروتنی، دست های قمر را بوسید و بدین وسیله، سپاسگزاری خود و مردم خراسان را از حضور این هنرمند برجسته اعلام داشت. خوانندگان محترم این نوشته قطعأ به ابعاد فرهنگی و اجتماعی این سنت شکنی و حرکت شجاعانۀ سرلشکر جهانبانی در حدود ۹۰ سال پیش در ایران، آن هم شهر مشهد، توجه دارند. در این حرکت معنادار در یک مجلس بزرگ رسمی، چند منظور زیر مورد توجه جهانبانی بود:
۱- ستایش از موسیقی ایرانی، هنر والا و قابل احترامی که قرن ها زیر ستم ریاکاران و کوته نظران بود و به باور عوام، اشتغال به موسیقی حرفه ای، زشت و ننگین به شمارمی آمد.
۲- ستایش از زن ایرانی به عنوان نیمه ای از جامعه که ۱۴۰۰ سال به عنوان موجودی زبون، کمترین حق و حقوقی در زندگی نداشت و اینک سرداری بزرگ دربرابر او سر تعظیم و تکریم فرومی آورد.
۳- تشویق و ترغیب جامعه به کمک برای احداث آرامگاه فردوسی، زنده کنندۀ هویت ملی ایرانیان.
به نوشتۀ عبدالرحمن فرامرزی، نویسندۀ بزرگ، درآمد حاصله از این کنسرت ها بیش از ۴۰۰۰ تومن شد که برای آن ایام، رقم کاملأ قابل توجهی به شمارمی رفت و در اختیار انجمن آثار ملی قرارگرفت.
قمر، کمترین دستمزدی بابت این سفر دریافت نکرده، حتی هزینۀ رفت و برگشت خود و همراهان را شخصأ پرداخت نمود. تنها هدیه ای که قمر پذیرفت، قالیچه ای نفیس بود که عمواوغلی، یکی از تولیدکنندگان مهم فرش خراسان به سفارش جهانبانی بافت. در حاشیۀ آن فرش که نمونۀ ارجمندی از هنر و فرهنگ ایران محسوب می شد، شعر مشهور شهریار در مورد قمر به وجهی استادانه و خوش بافت نقش بسته بود (۸).
تهیۀ طرح آرامگاه و آغاز ساختمان
تهیۀ طرحی که موردقبول همۀ اعضای انجمن آثار ملی قرارگیرد، کار دشواری بود. طرح های متعددی برای این بنا تهیه شد، ولی هریک به عللی مورد توجه قرارنگرفت. نهایتأ از آندره گودار (۹)، ایران شناس نامدار فرانسوی خواستند تا طرحی برای این آرامگاه ارائه دهد. طرحی که وی پیشنهادکرد به شکل هرم بود که مورد تأیید کامل عبدالحسین تیمورتاش، وزیر پرقدرت دربار پهلوی قرارگرفت و کسی توان مخالفت با وی را نداشت.
به زودی، عملیات ساختمانی براساس این طرح آغازشد و کارها پیشرفت کرد. هنگامی که عملیات ساختمانی در شرف اتمام بود، تیمورتاش مغضوب شاه قرارگرفت و زندانی شد و پس از اندکی نیز او را سربه نیست کردند. محمدعلی فروغی (ذکاء الملک) (۱۰)، سیاستمدار مطرح و دانشمندی که سال ها به عنوان وزیر، سفیر و نخست وزیر ایران خدمت کرد، با اتمام طرح هرمی شکل آرامگاه فردوسی به شدت مخالفت کرد. وی بر این باور بود که در کشوری با چنین قدمت والای فرهنگی، حق آن است که بنای یادبود شاعر حماسه سرایی چون فردوسی، با الهام از ابنیۀ به جامانده از تمدن گذشتۀ ایران، مانند بناهای باشکوه دوران هخامنشی، طراحی شود. از آنجا که این نظر بسیار منطقی و قابل قبول بود، انجمن تصمیم گرفت که بنای هرمی شکل به کلی ویران شود و طرح کریم طاهرزاده (۱۱) بهزاد، معمار سرشناس، که بنایی به شکل مقبرۀ کوروش بود، با تغییراتی چند احداث شود. از حسین لرزاده (۱۲) خواستند تا بر همۀ کارهای ساختمانی نظارت نماید. عملیات ساختمانی از سال ۱۳۱۱ آغازشد و کار در مدت ۱۸ ماه به پایان رسید. به این ترتیب، آرزوی مردم ایران پس از قرن ها به تحقق پیوست و امکان برگزاری جشن های هزارمین سالگرد فردوسی فراهم شد.
با وجود تلاش ها و پیش بینی ها، از آنجا که در طراحی بنا، محاسبات دقیق فنی صورت نگرفته، میزان مقاومت خاک تعیین نشده بود، ساختمان از همان نخستین سال های اتمام بنا، به علت جذب رطوبت، شروع به نشست کرد. تعمیراتی که مرتب صورت می گرفت، مؤثر واقع نمی شد. لذا به تدریج، فکر بازسازی ساختمان مطرح شد و نهایتأ بعد از گذشت ۳۰ سال، در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، بازسازی آرامگاه فردوسی زیرنظر استاد هوشنگ سیحون (۱۳)، آرشیتکت نامدار، آغازگشت.
از آنجا که طرح طاهرزاده بهزاد به علت شباهت بسیار به آرامگاه کوروش کبیر، مورد رضایت جامعه بود، استاد سیحون کوشید که نمای بیرونی ساختمان، کاملأ شبیه طرح قبلی باشد، با این تفاوت که در بنای قبلی، قسمت بیرونی ساختمان توپر بود، اما در نقشۀ سیحون، این قسمت، میان تهی طراحی گردید.
هنگام بازسازی آرامگاه، فضایی به وسعت ۹۰۰ مترمربع ساخته شد که مقبرۀ فردوسی در آن قرارداشت. سقف تالار با کاشی های معرق و با الهام از عناصر تزئینی دورۀ هخامنشی و عصر فردوسی تزئین گردید و همۀ دیوارها با سنگ هایی از منطقۀ توس نماسازی شد.
بر روی دیوارها نقش های برجسته از داستان های شاهنامه حجاری شده است، از آن جمله، داستان های “زال در پناه سیمرغ”، “نبرد زال با شیر”، “به کمندگرفتن رستم رخش را”، “نبرد رستم با اژدها”، “به کمند افتادن زن جادوگر به دست رستم”، “نبرد رستم با دیو سپید”، “رفتن رستم به نزد شاه مازندران”، “نبرد رستم با اسفندیار و پیروزی رستم”، “ضحاک ماردوش و قیام کاوۀ آهنگر”، و سرانجام، “انوشیروان ساسانی”.
کلیۀ حجاری های نقوش برجسته، اثر استاد فریدون صدیقی و خوش نویسی ها از استاد حسن زرین خط است. در میان نقش های ضلع جنوبی آرامگاه، کتیبه ای به ابعاد یک و نیم در یک متر قراردارد که قصیدۀ غرایی از استاد جلال همایی بر آن نقش بسته است:
ای صبا ای پیک مشتاقان پیامی برز من سوی توس آن سرزمین نامداران ز من
ای صبا چون پای هشتی اندر آن نیکو دیار واندر آن ساحت گذشتی کام جوی و گام زن
شست و شویی کن به آب رودبار طابران پس بدان سو شو که باشد کعبۀ اهل سخن
اندر آن آرامگه در شو که فارغ از جهان صدجهان جان است آنجا خفته دریک پیرهن
یاد او را در ضمیر آری، شود روشن روان نام او را بر زبان رانی، شود شیرین دهن
اندر اقلیم سخن سنجی و ملک شاعری خسروی کشور گشا، رویین تنی لشکر شکن
اوستادان سخن پرور، امیران کلام جمله بر درگاه او خاضع، چو پیش بت، شمن
جلوه عرش است این درگه، کلاه از سر بنه وادی طور است اینجا، موزه از پایت بکن
مرقداستاد طوس است این، بخاکش جبهه سای مدفن فردوسیاست این بر زمینش بوسه زن
با درود و با تحیت آستان او ببوس پس بگو کای در سخن استاد استادان فن
ای زتو مشکین هوای شعر چون از مشک جیب ای ز تو رنگین بساط نظم چون از گل چمن
گوهر از نظم تو میبارد، چو باران از سحاب حکمت از شعر تو میزاید، چو از پستان لبن
تیغ اگر باشد سخن، باشی تواش سیمین نیام شمع اگر باشد سخنباشی تواش زرین لگن
خود پیمبر نیستی لیکن بود شهنامهات آیتی منزل نه کم از معجز سلوی و من
کی بود هم چند یک در دری از نظم تو آن چه یاقوت از بدخشان خیزد و در از عدن
از پس ساسانیان تا نوبت سامانیان شعر تازی بود و رسم ربع و اطلال و دمن
در پناه دولت سامانیان گویندگان چون دقیقی و شهید و رودکی و بوالحسن
رنجها بردند در احیاء شعر پارسی
وز همایی (سنا) این چامه ماند یادگار تا شدند آن کاخ را بنیان گذار و پی فکن
ز افتخار فردوسی خداوند سخن
همزمان با بازسازی بنا، فضای باغ نیز گسترش یافت و به حدود ۶ هکتار رسید که علاوه بر آرامگاه فردوسی، موزه و کتابخانه ای نیز در آن قراردارد.
در ضلع جنوبی موزه، مزار مهدی اخوان ثالث (م-امید) شاعر بلند آوازۀ معاصر قراردارد و نیم تنه ای از وی بالای قبر دیده می شود.
و بدین سان بود که بعد از قرن های بسیار، آرامگاه مناسب و شکوهمندی بر مزار پدر معنوی ایرانیان و زنده کنندۀ فرهنگ و تمدن دیرپای ما برپاشد. اینک سال هاست که تربت پاک فردوسی، زیارتگاه ایران دوستان و فارسی زبانان جهان است و هر سال بیش از یک میلیون نفر به این دیار مقدس سفرکرده، برای حفظ استقلال و یکپارچگی ایران تجدیدعهد می کنند.
شهریور ۱۳۹۵
زیرنویس ها:
۱- دانش نامۀ ایرانیکا
۲- تاریخچۀ آرامگاه فردوسی، ویرایش محمد جعفر یاحقی. مشهد، سال ۱۳۷۳، ص ۱۵۷.
۳- روزنامۀ خراسان، ویژه نامۀ توس، شمارۀ ۱۸۱۶۲ مورخ نوزدهم تیرماه ۱۳۹۱.
۴- کیخسرو شاهرخ، مشهور به ارباب کیخسرو، نمایندۀ زرتشتیان ایران در مجلس شورای ملی در سال ۱۲۵۴ خورشیدی در کرمان تولد یافت و در سال ۱۳۱۹ در تهران به وضع مشکوکی درگذشت. وی از نمایندگان برجسته، روشنفکر و خدمتگزار ایران به شمار می آمد و در ده دوره نمایندگی مجلس، مصدر خدمات فرهنگی بسیار بود که از مهمترین آنها می توان از اقدامات زیر یادکرد: احداث دبیرستان فیروزبهرام در تهران؛ ایجاد تأسیسات فرهنگی در کرمان؛ پیشنهاد تغییر تقویم هجری- قمری به هجری-خورشیدی؛ مباشرت در احداث آرامگاه فردوسی؛ تأسیس کتابخانۀ مجلس شورای ملی.
۵- حاج حسین آقا ملک، ثروتمند و مالک بزرگ در سال ۱۲۵۰ خورشیدی در خانواده ای ثروتمند متولد شد و در سال ۱۳۵۱ درگذشت. وی طی عمر طولانی خود، مصدر خدمات بشردوستانه و فرهنگی بسیار بود. از جمله کارهای او می توان از واگذاری دومیلیون مترمربع زمین در مشهد به فرهنگیان، واگذاری ده ها هزار مترمربع زمین و باغ های مشجر به شهرداری مشهد برای احداث پارک و سرانجام، تأسیس موزه و کتابخانۀ ملک در تهران که از معتبرترین مراکز فرهنگی هستند، یادکرد.
۶- سپهبد امان الله میرزا جهانبانی، از امرای برجسته، روشنفکر و تحصیلکردۀ ارتش ایران در سال ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران متولدشد و در سال ۱۳۵۳ در همین شهر درگذشت. جهانبانی از نخستین افسران تحصیلکردۀ ایرانی به شمار می رفت. او تحصیلات خود را در آکادمی نظامی روسیه، در شهر سن پترزبورگ به اتمام رساند و در زمان رضاشاه چندی فرماندهی سپاه شرق ایران را به عهده داشت. در پرتو کفایت و مدیریت او نظم و آرامش کم نظیری در ایالات شرقی و جنوبی ایران برقرارشد. بعدها او مقامات مهمی چون وزارت جنگ، ریاست دیوان حرب ستاد ارتش، وزارت کشور، وزارت راه و ریاست کل ادارۀ تربیت بدنی را به عهده گرفت. مهم ترین خدمت جهانبانی، سرپرستی هیأت های تعیین مرزهای شرقی و شمالی ایران بود. به همت او برای نخستین بار در تاریخ ایران، اختلافات مرزی ایران با کشورهای شرقی و شمالی پایان یافت. امان الله میرزا در آخر عمر، چهار دوره وکالت مجلس سنا را به عهده داشت و از سناتورهای متنفذ، پرکار و خدمتگزار محسوب می شد.
۷- استاد مرتضی نی داوود، موسیقیدان و آهنگساز نامدار و خالق اثر جاودانۀ “مرغ سحر” است که در همراهی با شعر ملک الشعرای بهار از برترین آثار آهنگین ایران محسوب می شود.
۸- شعر دل آویز و ماندگار شهریار:
از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست
آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت آن نغمهسرا بلبل باغ هنر اینجاست
شمعی که به سویش من جان سوخته از شوق پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم یک دسته چو من عاشق بیپا و سر اینجاست
هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا جایی که کند نالۀ عاشق اثر اینجاست
مهمان عزیزی که پی دیدن رویش همسایه همه سرکشد از بام و در اینجاست
ساز خوش و آواز خوش و بادۀ دلکش آی بیخبر آخر چه نشستی، خبر اینجاست
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست
آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود بازآمده چون فتنهی دور قمر اینجاست
ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست
۹- آندره گدار André Godard، باستان شناس و هنرمند نامدار فرانسوی در سال۱۸۸۱ در پاریس تولد یافت و در سال ۱۹۶۵ در فرانسه درگذشت. او از خدمتگزاران صدیق و بی همتای فرهنگ، هنر و تاریخ ایران به شمار می آید. آندره گدار در زمان سلطنت رضاشاه پهلوی به استخدام دولت ایران درآمد. او موزۀ ایران باستان و دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را بنیادنهاد و سال ها در نهایت صداقت و بزرگواری در ایران خدمت کرد. طرح و نقشۀ زیبای آرامگاه حفظ در شیراز را نیز آندره گدار تهیه کرد. از وی کتب و آثار بسیار باقی مانده که از مهمترین آنها می توان از چهارجلد کتاب های “آثار ایران” یادکرد. جامعۀ ایران و فرهنگ و تمدن ما همواره وامدار این مرد بزرگ می ماند.
۱۰- محمدعلی فروغی دردشتی (ذکاء الملک)، از دولتمردان بزرگ و دانشمند و نامدار ایران در اواخر دورۀ قاجار و دوران سلطنت رضاشاه و محمدرضا شاه به شمارمی آمد. وی در سال ۱۲۵۴ خورشیدی در خانواده ای اهل علم در تهران تولدیافت و در سال ۱۳۲۱ در همین شهر درگذشت. فروغی علاوه بر اشتغال در امر سیاست، از برجسته ترین ادبا، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران ایران محسوب می شد. او بارها به مقامات مهم دولتی مانند وزارت، سفارت و نمایندگی مجلس دست یافت و دو بار نخست وزیر ایران شد. او در حفظ استقلال و یکپارچگی کشور ما نقشی ویژه ایفاکرد. از مهمترین کارهای فرهنگی وی می توان از تأسیس فرهنگستان ایران، ایجاد انجمن آثار ملی و بالاخره بنیاد مدرسۀ علوم سیاسی (دانشکدۀ حقوق) یادکرد.
تالیفات و ترجمه های گرانبهای ادبی، تاریخی و فلسفی فروغی مانند “سیر حکمت در اروپا” در پرورش چند نسل از روشنفکران ایران، نقش مهمی داشت.
۱۱- کریم طاهرزاده بهزاد، از نخستین معماران تحصیلکردۀ ایران بود. که در سال ۱۲۶۷ خورشیدی در تبریز تولدیافت و در سال ۱۳۴۲ در تهران درگذشت. وی از فعالان جنبش مشروطیت و از یاران ستار خان بود. در جوانی به استانبول رفت و در رشتۀ معماری تحصیل نموده، سپس در آلمان تحصیلات خود را ادامه داد. او در سال ۱۳۰۵ به ایران بازگشت. طاهرزاده طراح بسیاری از بناهای بزرگ شد، از جمله: بیمارستان شاه رضا، دبیرستان شاه رضا و تئاتر شیروخورشید در مشهد، آرامگاه فردوسی در توس، دانشگاه جنگ و بیمارستان راه آهن در تهران. از وی کتب ارجمندی باقی مانده است، از جمله: “سرآمدان هنر” و “قیام آذربایجان در انقلاب مشروطۀ ایران”.
۱۲- حسین لرزاده، معمار بزرگ و هنرمند برجسته در سال ۱۲۸۶ خورشیدی در تهران تولدیافت و در سال ۱۳۸۳ در همین شهر درگذشت. وی از تربیت شدگان مدرسۀ کمال الملک بود و در پرتو استعداد فراوان به احداث آثاری موفق شد که از درخشان ترین کارهای معماری ایران به شمار می آیند. از کارهای مهم او می توان از مسجد اعظم در قم، آرامگاه فردوسی در توس، آستانۀ حرم امام حسین در کربلا، کاخ رودسر، سردر بانک تجارت در تهران، گنبد کاخ مرمر در تهران و بیش از ۸۰۰ مسجد در نقاط مختلف کشور نام برد.
۱۳- استاد هوشنگ سیحون، معمار نابغه، نقاش نامدار و رییس پیشین دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در تهران، در خانوده ای اهل هنر تولدیافت و در سال ۱۳۹۳ در کانادا درگذشت. وی نوۀ استاد میرزا عبدالله فراهانی، موسیقیدان بزرگ و بنیانگزار و تنظیم کنندۀ ردیف های موسیقی ایران است. احمد عبادی، دایی او محسوب می شود. سیحون، تحصیلات خود را در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران انجام داد. سپس در فرانسه از مدرسۀ عالی مشهور “بوزار”، دکترای هنر دریافت کرد و به ایران بازگشت. وقتی بیست و پنج ساله بود، در میان ده ها طرح پیشنهادی برای احداث بنای یادبود ابوعلی سینا، طرح وی برنده شد و آرامگاه بوعلی سینا زیر نظر وی احداث گردید.
از دیگر سازندگی های مشهور و ماندگار او می توان از احداث این بناها یادکرد: آرامگاه حکیم عمر خیام و آرامگاه کمال الملک در نیشابور، بازسازی آرامگاه فردوسی در توس، آرامگاه نادرشاه افشار و کلنل محمدتقی خان پسیان در مشهد، احداث مجلس سنا و بانک سپه در تهران و ده ها بنای دیگر که ذکر همۀ آنها در این مختصر نمی گنجد.