نویسنده: ساموئل دیان
… طنین نامش، نگاه به تصویرها و ویدیوهای مشترکمان در مراسم و گردهمایی های گوناگون، اندوه گران برانگیخته، صدها خاطرۀ شیرین را در ذهنم زنده می کند.
همۀ آنچه دربارۀ خصایل برجسته، فضایل نیک و دانش گستردۀ دکتر ضیایی می باید نوشت، دیگران نوشته اند و خواهند نوشت. به عنوان دوستی که سال ها اقبال و خوشوقتی همنشینی و رفاقت نزدیک با او را داشته ام، مایلم به اجمال، سخنی چند بگویم.
دکتر ضیایی، انسانی پاک نیت، صمیمی، یکرنگ، آراسته به فضایلی ممتاز و پسندیده، با ذهنی سرشار از حکمتی گسترده در زمینۀ تاریخ، ادب و فرهنگ ایران زمین بود. فراخی حافظۀ سرشارش در گسترۀ ادبیات و تاریخ ایران زمین، شعور شعرشناسی، نیز آشنایی عمیق او با موسیقی ایرانی، حیرت انگیز بود. هرگاه لب به کلام می گشود، چنان سنجیده و شیرین سخن می گفت که مخاطبان را جز با گوش دل و جان شنیدن، گریزی نبود.
دکتر ضیایی با تمام دانش و بینشی که داشت، به منتها درجه بی ادعا و بری از تکبر و فخرفروشی بود. او با شکستن دیوارهای قفس منیت، بسیار قانع و شکر و سعادتمند زندگی کرد. هرگاه که با دیدگان موشکاف و ذهن روشن، اندوهی درونی در من حس می کرد، می گفت: “برای چه اندوهگینی؟ با گذشتن از موج های فراز و نشیب، از زندگانی پرسعادت و خوشی درکنار خانواده و دوستان بهره مند می باشی”. او همواره قدرشناس و شکرگزار می گفت: “زندگی پربار و خوبی داشته ام و هرگاه که لحظۀ موعود فرارسد، برای وداع و بدرود آماده ام”.
دلم برای حضور شوق انگیزش در بزم های شعر و موسیقی بسیار تنگ می شود. چه اندازه در صفحات فصلنامۀ آرمان، خالی خواهدبود جای گفتار و نوشتارش که ریشه در اندیشه های ژرف و حکیمانه داشت و نمایانگر دانش ژرف او در گسترۀ ادب پارسی بود. من در ژرفای جان خود، خاطرات دوستی با او را پاس می دارم. حضور ممتاز و برجستۀ او در زندگی من و در جمع یاران آرمان، برایم گرانبها و مغتنم بوده است. راهنمایی ها و نظرات حکیمانۀ او در مسیر اعتلا و بهبود فصلنامه، در آینده نیز راهگشا خواهند بود.
دکتر ضیایی! یار گرانقدر و مهربان! جدایی و فراق تو برای ما بسیار ملال انگیز و دل آزار بوده است. میراث و خاطره ات با جان یارانت سرشته و در سینۀ جاودان فرهنگ ایران زمین، ماندگار می باشد.
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز هر طرف می نگرم روی تو پیداست هنوز…
لس آنجلس، سپتامبر ۲۰۱۷